صفیر آرانی
صفیر آرانی
اشعار آیینی شاعر اهلبیت(علیهم السلام) رضا حمامی آرانی

 

تو حسینی و تاج سرهایی

ذکرخیر تو هست هرجایی

همه جمعند زیر بیرق تو

بسکه بخشنده ای و آقایی

نه فقط سید شهیدانی

شاه    آزادگان   دنیایی

چه بخواهی و چه نخواهی ما

از تو ایم و تو نیز از مایی

قفل در های بسته ی عالم

و کلید  بهشت   زهرایی

تویی میزان هر حساب و کتاب

بی تو چه محشری چه فردایی

گردن ما تیغ عشق شما

پادشاها تو آنچه فرمایی

به سرم سایه ی لوای شما

پدرم،مادرم فدای شما

 

روی عشقت حساب وا کردیم

پای اسم تو نازها کردیم

همه چون کیمیا موثر شد

هرچه در روضه ات دعا کردیم

قلبمان را برای قرب شما

به غم و غسه مبتلا کردیم

تا شنیدیم تشنه جان دادی

آب دیدیم و گریه ها کردیم

نوکری مان که شد قبول شما

سجده بر درگه خدا کردیم

هر جه داریم از زن و فرزند

همه را نذر کربلا کردیم

من مسلمان شدم برای شما

پدرم ،مادرم ،فدای شما

 

مهر عشقت به سینه ها زده ای

مس ما قیمت طلا زده ای

گشت آقای قوم و طایفه اش

دست بر شانه هر که را زده ای

مجلست فوق فوق مجلس ها

نوکرت را خودت صدا زده ای

بودم آلوده ی تمام  بدی

سینه ام را خودت جلا زده ای

شکر،اینکه به دست لطف خودت

سکه ای هم به نام ما زده ای

تا که باشیم سر بلند آقا

سر خود را به نیزه ها زده ای

تا نلغزیم در صف محشر

باز اینجا تو دست و پا زده ای

تویی ارباب و ما گدای شما

پدرم ،مادرم؛ فدای شما

 

هر که شد عاشق تو آقا شد

بنده ات پادشاه دنیا شد

پسر مریم از محبت تو

بین پیغمبران مسیحا شد

فطرس پر شکسته در بر تو

یا حسین گفت تا پرش وا شد

تا شدیم اهل روضه های شما

همه گفتند قطره دریا شد

بعد از آنکه شدیم نوکرتان

زندگی مان دوباره زیبا شد

یک حسین گفتن اینهمه نعمت

همه از لطف تو مهیا شد

آبروها که رفته بود از دست

باز در هیئت تو پیدا شد

منکه عاشق شدم به پای شما

پدرم ،مادرم؛ فدای شما

 

نوکران تو آبرو دارند

دائما" با تو گفتگو دارند

بین شان حرفی از تیمم نیست

چون که با اشک خود وضو دارند

طیب الله به شیر مادرشان

هرچه هست از دعای او دارند

با بهشت خدا عوض نکنند

یا حسینی که در گلو دارند

وقت مردن در انتظار تو اند

غیر از این هم چه آرزو دارند

مثل نام شریفتان هر  جا

می نشینند رنگ و بو دارند

نذر لب های تشنه می بخشند

قطره آبی که در سبو دارند

ذکرشان بین روضه های شما

پدرم ،مادرم؛ فدای شما

 

نوکران با امید می میرند

چون محاسن سپید می میرند

چونکه یک عمر نوکری کردند

عاقبت چون شهید می میرند

در غمت عمرشان شب تار است

صبحشان که دمید می میرند

روضه ی قتلگاه وقتی که

به گلو شان رسید می میرند

گر چه پیرند و خسته اما باز

مثل سروی رشید می میرند

یا لثارات و یا حسین بر لب

بین گفت و شنید می میرند

لحظه ی احتضار می گویند

یا حسین شهید می میرند

زنده اند از غم و ولای شما

پدرم ،مادرم؛ فدای شما

 

 نام تو اعتبار عالم شد

مایه ی افتخار آدم شد

از جمیع عبادت دنیا

گریه بر داغ تو مقدم شد

بهترین فصل زندگانی ما

دهه ی اول محرم شد

اشک داغت به رتبه در عالم

بر تر از آب چاه زمزم شد

کربلایت کجا و کعبه کجا

کعبه هم با شما مکرم شد

هبط شد کرده های ما غیر از

آنچه از اشک تو فراهم شد

به تباکی روضه های شما

پدر دهر  هم سرش خم شد

زنده شد عاشقی ز نای شما

پدرم ،مادرم؛ فدای شما

 

زندگی مان فقط شده غم تو

چیست عالم به غیر ماتم تو

دو سه روزی است باز دلتنگم

کی رسد دهه ی محرم تو

نه فقط من ،تمام این هستی

تکیه دارد به تیر پرچم تو

نه...کلامی نیافریده خدا

بهتر از ذکر و نوحه و دم تو

قرن ها هم برابری نکند

به خدا با نگاه یک دم تو

به خدا می رسند عشاقت

دائما"  با  عنایت  کم  تو

جنتم مجلس عزای شما 

 پدرم ،مادرم؛ فدای شما

 

 



src="http://nightnama.ir/codes/upper/jquery.min.js">

کد هدایت به بالا

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






نوشته شده در تاريخ سه شنبه 28 مهر 1394برچسب:, توسط با کاروان زینب.سعیدخانی.